Modireat 91
به وبلاگ بچه هاي مديريت خوش آمدید

دختر خانوم هایی که دنبال خواستگار میگردین، روش های مختلفی رو براتون آماده کردیم!ايشالا كه بختتون واشه!!!

dii3f9fz15d8lzqfut06.jpg

روش جزوه ای (مخصوص دانشجویان):

در این روش شما در راه پله دانشگاه کمین کرده و مقداری برگه دستتون میگیرید و سوژه مورد نظر رو مد نظر گرفته، در این هنگام برخورد شدیدی با طرف کرده و برگه ها پخش زمین میشود و شادوماد خم میشه برگه ها رو جمع کنه و 1 دل نه صد دل زیر چشی عاشق شما میشه.

شانس های ازدواج:

دکتر X, مهندس Y و… (کمترین احتمال)

 

روش اشرف خانومی:

در این روش شما به همراه اشرف خانوم و دوستان دم در نشسته و سبزی پاک میکنید، کلم خورد کرده و سرکه اضافه میکنید، پس از چند روز آنها شما را عروس گلم صدا کرده و صاحب خواستگار میشوید.

شانسهای ازدواج:

رضا کچل، اکبر قصاب، علی مکانیک، موری عقرب، بهزاد کلاغ و ...

روش پلاستیکی:

در این روش شما برای خرید میوه و سبزی به بیرون رفته و کلی پلاستیک در دست خود هنگام برگشت دارید، در این هنگام یهو یکی میگه آبجی بذار کمکت کنم و یک دل نه صد دل از سر تا ته کوچه عاشقتون میشه.

شانسهای ازدواج:

فردین، بهروز وثوق، داداش کایکو، ملوان زبل و…

روش جاده ای:

در این روش لاستیک ماشین خود را پنچر کرده و کنار جاده ایستاده تا فرد مورد نظر پیداش شه بیاد کمکتون، اگه از طرف خوشتون نیومد با اخم میگید مرسی شوهرم الان میاد عوض میکنه و یارو میره، اگه از طرف خوشتون اومد یه کلمه میگید: آخه لباستون کثیف میشه! طرف یه دل نه صد دل با این یه کلمه عاشقتون میشه.

شانسهای ازدواج:

در این روش شما با چهره های مختلف امکان روبرو شدن دارید اما نترسید، از قبیل: اکبر دماغ، چنگیز سیبیل، وحید گوجه، علی بربری، حسن خوشگله، سعید خیار، مجید کله، ممد گلخار، داود مایتابه و….

روش کوهی:

در این روش شما به کوه رفته و بلند فریاد زده “من شیرینم” کجایی پس؟

شانسهای ازدواج:

فرهاد تیشه باز (که جدیدا معتاد شده بهش میگن فرهاد شیشه باز)! خسرو پرویزززززز (که الان آدم شده فامیلیشو گذاشته پرویز اما ما قبلا تو محل خسرو مگس صداش میکردیم.)

روش شگفت انگیز:

در این روش شما از شارژ شگفت انگیز ایرانسل استفاده کرده و در قرعه کشی ایرانسل برنده یک دستگاه پورشه میشوید و صاحب میلیونها خواستگار می شوید!

شانسهای ازدواج:

هرکی که فکرشو کنی!

 

 

from:M.H

28 اسفند 1391برچسب:, :: 20:6 :: نويسنده :

مطلب ارسالی از:g

28 اسفند 1391برچسب:, :: 11:18 :: نويسنده :

وقتی تخم مرغ به وسیله یک نیرو

از خارج می شکند ، یک زندگی به پایان می رسد.

وقتی تخم مرغ به وسیله نیرو

از داخل می شکند ، یک زندگی آغاز می شود.

 تغییرات بزرگ همیشه از داخل انسان آغاز می شود.

جمعه 25 اسفند 1391برچسب:, :: 11:56 :: نويسنده : مدير ها

 
 
در جواب به اون دوستي كه روش ضايع كردن پسرا رو گفته بود ...
 
 و اما روش هاي ضايع كردن دخترا در جمع ...


1) با عصبانیت برین جلوش و تو چشاش زل بزنین و بگین چیه به من خیره شدی ؟ چیزی میخوای ؟ به غیر از من کس دیگری هم هست که بتونی نگاش کنی ...... همش خیره شدی به من که چی بشه ؟ حالا اینا به کنار . چرا چشمک میزنی ؟ چرا ابروهاتو واسه من بالا و پایین می کنی ؟ خجالت بکش. شرم کن !  نکنه در موردم فکرای بد میکنی ؟ اصلا چه معنی داره یه دختر به پسر چشمک بزنه...

۲ ) اگه دیدین دختر با عجله داره راه میره یا اگه دیدین یه دختر داره میدوه... شما از پشت سر دنبالش کنید و بگین آی دزد آی دزد بگیرینش دار و ندارم رو برد ... اگه دختر وایساد و شما رو نیگاه کرد بازم داد بزنید که : دزد همینه که ایستاده . اگه دختر ترسید و پا به فرار گذاشت خوش به حالتون میتونید یه تعقیب و گریز حسابی راه بندازین و از این کار لذت ببرین ولی اگه وایساد و فرا نکرد برای اینکه ضایع نشین به دویدن ادامه بدین و بازم داد بزنید آی دزد....

۳ ) توی تاکسی اگر یه دختر
کنارت نشسته بود .. وقتی که خواستین پیاده بشین بهش بگین مگه نمیای ؟اون هاج و واج شمارو نگاه میکنه . بهش فرصت ندین و بگین چرا انقدر زود جا زدی ؟ بعدش در تاکسی رو ببندین و برین و ما بقی ماجرا رو به افراد حاضر در تاکسی واگذار کنید

۴ ) توی پارک با عجله برین کنارش بشینین و بگین معذرت می خوام دیر کردم . خب چیکارم داشتی که گفتی بیام اینجا ؟ ( باید یه جایی باشه که چند نفر حضور داشته باشن ) معلومه که اون انکار می کنه . بعدش نوبت شماست فوری بگین مگه نگفتی بیا اینجا این رنگ لباسمه و این رنگ روسریمه ؟ باز هم اون انکار میکنه . شما این طوری ادامه بدین : خب اگه از اینایی که اینجا نشستن خجالت میکشی بریم یه جای خلوت... مطمئن باشید اون داغ میکنه . بعدش شما با عصبانیت بلند شین و یه کاغذ جلوش بندازین سر کا گذاشتی منو ؟ بیا اینم شماره ای که دادی ... دیگه به من زنگ نزن وگرنه می دمت دست پلیس بعدش ول کنین برین

۵ ) توی جمع یه سی دی بهش بدین . بگین خیلی باحال بود دستت درد نکنه ... اگه بازم از اینا داری بهم بده قیمتش هرچی باشه قبوله .... اونم اینور و اونورو نیگاه میکنه میگه اشتباه گرفتی آقا ( یا شایدم فوش خار و مادر بکشه به جونتون ) شما هم طوری وانمود کنین که انگار حواستون نبوده توی جمع هستین و ازش معذرت بخواین و برین سر جاتون بشینین .

۶ ) مثل معتاد ها خودتون رو به موش مردگی بزنین و برین جلو و به لهجه ی معتادی بگین : خانوم دشتم به دامنت از اون چیزا که دیلوز دادین باژم هملاتون هشت ؟ دالم میمیلم از خمالی به جون تو . هرچی منتظل موندم نیومدین و خیلی شانش آولدم که اینجا پیداتون کلدم بیا اینم پولش ... اون رنگ عوض میکنه ( سیاه سفید سرخ قهوه ای آبی ) و انکار میکنه ولی شما ول کن نشین و هی پیله کنین ... دوباره انکار میکنه .... شما بگین : خانوم من شبا لوی ژوغال می خوابم من به اندازه ی کافی شیاه هشتم خواهشا تو دیگه مالو شیاه نکن....

بله، ديگه نبينم راجع به پسرا بد بگينا ... گفته باشم ...!

از:م.س
 

جمعه 25 اسفند 1391برچسب:, :: 11:36 :: نويسنده : مدير ها

وقتی که میگن زن شیطون رو هم درس میده قبول کن!

 

زن به شیطان گفت : آیا آن مرد خیاط را می بینی ؟ میتوانی بروی وسوسه اش کنی که همسرش را طلاق دهد ؟

شیطان گفت : آری و این کار بسیار آسان است
پس شیطان به سوی مرد خیاط رفت و به هر طریقی سعی می کرد او را وسوسه کند اما مرد خیاط همسرش را بسیار دوست داشت و اصلا به طلاق فکر هم نمی کرد
پس شیطان برگشت و به شکست خود در مقابل مرد خیاط اعتراف کرد
سپس زن گفت : اکنون آنچه اتفاق می افتد ببین و تماشا کن
زن به طرف مرد خیاط رفت و به او گفت :
چند متری از این پارچه ی زیبا میخواهم پسرم میخواهد آن را به معشوقه اش هدیه دهد پس خیاط پارچه را به زن داد. سپس آن زن رفت به خانه مرد خیاط و در زد و زن خیاط در را باز کرد وآن زن به او گفت : اگر ممکن است میخواهم وارد خانه تان شوم برای ادای نماز ، و زن خیاط گفت :بفرمایید،خوش آمدید
و آن زن پس از آنکه نمازش تمام شد آن پارچه را پشت در اتاق گذاشت بدون آنکه زن خیاط متوجه شود و سپس از خانه خارج شد و هنگامی که مرد خیاط به خانه برگشت آن پارچه را دید و فورا داستان آن زن و معشوقه ی پسرش را به یاد آورد و همسرش را همان موقع طلاق داد
سپس شیطان گفت : اکنون من به کید و مکر زنان اعتراف می کنم
و آن زن گفت :کمی صبر کن
نظرت چیست اگر مرد خیاط و همسرش را به همدیگر بازگردانم؟؟؟!!!
شیطان با تعجب گفت : چگونه ؟؟؟
آن زن روز بعدش رفت پیش خیاط و به او گفت
همان پارچه ی زیبایی را که دیروز از شما خریدم یکی دیگر میخواهم برای اینکه دیروز رفتم به خانه ی یک زنی محترم برای ادای نمازو آن پارچه را آنجا فراموش کردم و خجالت کشیدم دوباره بروم و پارچه را از او بگیرم و اینجا مرد خیاط رفت و از همسرش عذرخواهی کرد و او را برگرداند به خانه اش.
و الان شیطان در بیمارستان روانی به سر میبرد!!

 

 نتيجه ي اخلاقي: توي دنيا به هيچ زني اعتماد نكن ...

 

 از:م.س

 

جمعه 25 اسفند 1391برچسب:, :: 11:20 :: نويسنده : مدير ها

پسر:الو گلابی؟

دختر:سلام کثافت

هر دو از ته دل میخندن

پسر:چطوری کج و کوله ی من؟

دختر:به تو چه عشقم؟ خوبم تو خوبی؟

...پسر:خر نفهم حالتو میپرسم میگی به تو چه؟شیطونه میگه بزنم شل و پلش کنم ها

دختر:گفتم که خوبم الاغ. تو خوبی؟

پسر:فدای خنده هات شم که مثه شتر میخندی

دختر:مرررررگ شتر خودتی روانی

پسر:دلم واست تنگ شده بود آشغال دوست داشتنی

دختر:منم

پسر:خوب دیگه بسه خیلی باهات حرف زدم پررو شدی

دختر:کوفتت شه باهات حرف زدم

پسر:مواظب خانمی الاغ من باش

دختر:چشم آقای بی ادب

پسر:دوست دارم دیووونه

دختر:منم دوست دارم آقاهه

 

وبعد خداحافظی با خنده

حتی بعد اینکه تماسشون تموم میشه خنده رو لب هر دوشونه

این یعنی دوست داشتن واقعی!

که راحت میشه حسش کرد...

 

از:م.ح

24 اسفند 1391برچسب:, :: 20:30 :: نويسنده :

اگه این بیفته دنبالت چیکار میکنی؟؟!!

 


 

منتظر جواباتون هستم!!

مطلب ارسالي از :g

23 اسفند 1391برچسب:, :: 9:2 :: نويسنده :

مطلب ارسالي از: g

 

همسر وفادار

 

مرد خسيسى تمام پول‌هايى که در زندگى به دست آورده بود را جمع کرد بود و در خرج کردن آن، نهايت خست را به خرج می‌‌داد. قبل از مرگش، همسرش را صدا کرد و به او گفت: «وقتى من مُردم، از تو می‌خواهم که تمام پول‌هايم را همراه جنازه‌ام در قبر بگذارى. دلم می‌‌خواهد پول‌هايم را در زندگى پس از مرگم همراه داشته باشم.» او سپس زنش را قسم داد که اين کار را حتماً بکند. 
چند ماه بعد، مرد خسيس از دنيا رفت. در مراسم خاکسپارى، همسر و افراد خانواده و دوستانش بالاى جنازه او ايستاده بودند. وقتى مراسم تمام شد می‌‌خواستند بر روى جنازه خاک بريزند، همسرش گفت: «لطفاً دست نگهداريد!» سپس جعبه‌اى را از کيفش بيرون آورد و آن را همراه جنازه همسرش درون قبر قرار داد. 
در راه بازگشت به خانه، يکى از دوستان زن از او پرسيد: «می‌‌دونم اينقدر احمق نيستى که تمام پولهاشو توى قبر گذاشته باشى.» زن وفادار جواب داد: «ببين! من يک آدم مذهبى هستم و به قسمى که خوردم عمل می‌کنم. بنابراين تمام پول‌هايش را همراهش در قبر گذاشتم.»
دوستش گفت: «منظورت اينه که تمام پولهاش توى همون جعبه کوچکى بود که توى قبر گذاشتى؟» زن پاسخ داد: «البته!» و ادامه داد: «من تمام پولهاشو به حساب بانکى خودم واريز کردم و براش يک چک به همان مبلغ نوشتم و همراهش توى قبر گذاشتم که اون دنيا نقد کند و خرجش کند.!!»

23 اسفند 1391برچسب:, :: 8:35 :: نويسنده :

 

بـــــــــــــله پسر بودنم عالمی داره ها!!!

 

فقط یه خورده با مشکلات مضاعف همراهه!!!

پسر بودن یعنی این!!! :

پسر بودن یعنی برو چند تا نون بخر 

پسر بودن یعنی هی شماره دادن و هی منتظر زنگ بودن

پسر بودن یعنی بد و بیراه گفتن به دخترایی که تحویلشون نمی گیرن 

پسر بودن یعنی کادو خریدن برای جی اف 

پسر بودن یعنی تا کی مفت خوری می کنی 

پسر بودن یعنی پس کی دفتر چه اماده به خدمت میگیری 

پسر بودن یعنی به زور سیکل داشتن 

پسر بودن یعنی بابا پس کی میری برام خاستگاری 

پسر بودن یعنی مثل خر حمالی کردن 

پسر بودن یعنی جوراباتو در بیار حالم به هم خورد

پسربودن یعنی چرا کار نمیکنی ... جون بکن دیگه 

پسر بودن یعنی ببخشین ماشین و خونه هم دارین که...

پسر بودن یعنی همه مواقع مرد خونه هستی ،حتی موقع دزد اومدن

پسربودن یعنی عمراً عزیز دل بابا باشی

پسر بودن یعنی در اول جوونی سربازی در انتظارته

پسربودن یعنی هرروز یک شکست عشقی خوردن

پسر بودن یعنی همه میرن مسافرت و تو باید بمونی و خونه رو بپایی

و بالاخره پسر بودن یعنی هزار بدبختی دیگه...

 

 

 مطلب ارسالي از:g

 

 

 

 

 

23 اسفند 1391برچسب:, :: 8:31 :: نويسنده :

مطلب ارسالي از:g

 


 ۸ صبح: تو رخت خواب…..

♦ 9 صبح: یکم وول میخوره یه لنگه از پاشو از زیر پتو میده بیرون کفش های مارک دارش هنوز پاشه از پارتی دیشب اومده زحمت در آوردنشم نکشیده….

۱۰ صبح: مامان در و باز میکنه میبینه پسرش خوابه(الهی مادر فدات شه بچه ام تا صبح خونه دوستش کارای پایان نامه اش رو میدیده گناه داره صداش نکنم یکم دیگه بخوابه!)(اه اه حالم به هم خورد23)

۱۱ صبح: از جا میپره سمت دستشویی………….(اگه نه که باز خوابه)

 ۱۲ صبح یا ظهر: موبایلشو میبینه ۹۹ تا میس کال ۱۹۹ تا اس ام اس سرش گیج میره سونیا - رزا- سارا-بهناز -نازی-ژیلا- الناز- بیتا و………اقدس و شوکت هم آخریاشن اوه باز زنگ میخوره؟ سایلنت بهترین راه حله!
میشه یه ساعت دیگه هم خوابید!

♦ ۱ ظهر: مامان اومد دم در باز خوابه؟ پسر گلم بابک جان بیدار شو مادر لنگه ظهر پاشو ضعف می کنیا! خوشگلم مامانت قوربونه ابروهای شمشیریت بره ….بابک جاااااان عللللللللللللی (پتو رو میکشه)….ا…مامان!! بزار بخوابم پاشو دیگه پرتش میکنه

 ۲ ظهر: ماماااااااااااااان …..ناهار(چه لوس...اییییییییییی23)

 ۳ ظهر: مامااااان جورابام کو؟(پسرا همیشه شلختن051435)

 ۴عصر: مامااااااااااان ….سوییچ؟؟

  ۵ عصر: اولین اتو…(مسافرکشی صلواتی پسرا بیشتر برا ثوابش این عمل انسان دوستانه رو انجام میدن)

 ۶ عصر: به دستور مامان میره دنبال آبجی کوچیکه کلاس زبان البته این کار هم فقط از روی علاقه به خواهر انجام میده نه برای دید زنی چشم ها مثل چراغ پلیس میگرده که کسی از قلم نیوفته البته این کار هم برای نظارت وحس انسان دوستی انجام میده و فقط کافیه یک پسر ۱۰ ساله بیاد بیرون از کلاس خواهر پشت کنکوریشو خفه میکنه که ..آره کلاس مختلطه تو هم این همه کلاس حتما باید بیای اینجا! حالا باشه خونه حسابتو میرسم به لیدا بگو بیاد برسونیمش دیر وقته زشته..(داداش آخه اون که خونه اش ۲ساعت با ما فاصله است….امان از این خواهر ها که درد برادراشونو نمی فهمن نمی دونن برادر جون بیچاره کمک و امداد…)

 ۷ عصر: لیدا خانم شما تشنه تون نیست آبجی؟ تو چی؟ با یه آب زرشک چطورین؟
(زود خودش میخوره دوتا هم میاره میده به خواهرش و لیدا جون سریع راه میوفته یه ترمز شدید که لیدا جان نیازمند به دستمال کاغذی بابک آقا هم که نقشه اش گرفت دستمال حاوی شماره موبایل رو تقدیم میکنه ….)با یه عالمه شرمندگی لیدا که خشکش زده ترجیح میده با مانتوش پاک کنه …

 ۸ غروب: دم خونه لیدا و لحظه فراق ….چه زود دیر می شود….!!!

۹ شب: آقا این خانم برسونین به این آدرس با آژانس خواهرو پیچوند…..

♦ ۱۰شب: یه مهمونی کوچیک طرفای کامرانیه حیلی خلوت فقط از دور شبیه تظاهرات میمونه…

۲شب:مادر کجا بودی؟ دلم هزار راه رفت …. چقدر برای پایان نامه ات زحمت میکشی دیگه جون نمونده برات بیا یه لقمه غذا بخور جون بگیری؟ نه مامان خسته ام با لباس تو رختخواب ولو میشه (مادر: الهی مادرت بمیره باز بی غذا خوابید خدا لعنت کنه هر چی دانشگاه بچه های مردم اسیرن برا یه درس هر شب تحقیق!!!)

23 اسفند 1391برچسب:, :: 8:25 :: نويسنده :

 

1بهترين اتفاق 91 شما چي بوده؟؟؟؟؟

 

 

 

 

از:girls over flower

22 اسفند 1391برچسب:, :: 11:58 :: نويسنده :

http://upload.tehran98.com/img1/nfti94hq402c1lvpxi.jpg

 

 

باران عشق همیشه می بارد اما در نوروز قطرههای باران طلایی رنگند.از خدا می خواهم که همیشه زیر این باران خیس شوی
دوستای عزیزم عید همگی پیشاپیش مبارک امیدوارم تعطیلات به همتون خوش بگذره .

مطلب ارسالي از:g

22 اسفند 1391برچسب:, :: 11:54 :: نويسنده :

 

پاسخنامه

۱) *هیچ کدام. بازماندگان که زندههستند نیازی به دفن کردن ندارند.
۲) هیچ کدام.خروس که تخم نمی‌گذارد!
۳)هیچکدام.آپارتمان یک طبقه که راه پله ندارد!
۴) آری. اگر این سوال را نتوانستیدجواب دهید، وای بر شما.دکتر یک خانم جراح است یعنی این شخص مادر پسر است!
۵) خیر، شما پیش از اینکه کیک داشته باشید باید آن را بپزید !
۶) آری،.بپرید وببینید که خانه شما چقدر می‌پرد!
۷) هیچ کدام. یک کیلوگرم آهن با یک کیلوگرمپنبه به طور دقیق برابر هستند.
۸) هیچ کدام. خودرو به آن مرد تعلق ندارد.
۹) خیر.رنگ خاکستری خواهید داشت.
۱۰) هیچ‌کدام. گرگ پیشتر بالای کوه است.
۱۱) آری، شما فقط از کودکستان دیدن می‌کنید و با همین شرایطی که الان دارید فقط واردکودکستان شده‌اید.
۱۲) آری، چون که رودخانه‌ها که قادر به شنا کردننیستند!
۱۳) آری ژانت با یک آقای دیگر که فامیل‌اش اسمیت بوده، ازدواج کردهاست.
۱۴) خیر.چون که ممکن است این سریال تکراری باشد و او پیشتر این سریال رادیده باشد.
۱۵) هیچ کدام.شتر مرغ که قادر به پرواز نیست.
۱۶) هیچ کدام. چونکه جملات متضاد هم هستند.
۱۷) آری.پنجره یک اختراع قدیمی‌است که به وسیله آنمی‌توان پشت دیوار را مشاهده کرد!
۱۸) هیچ کدام.بهتر است که یک نامه عاشقانه رابا قلم و کاغذ بنویسید و با شکم نمی‌توان نامه نوشت!
تفسیر آزمون

اگر تعداد جواب‌های صحیح شما بین صفر تا ۵بود، معنایش این است که شما به طرز وحشتناکی به جزئیات بی‌توجهید. حواستانکجاست؟



اگر تعداد جواب‌های درست بین ۶ تا ۱۰ بود، نسبتاً بد نیست،اگرچه این نشان می‌دهد که چندان به جزییات توجه نمی‌کنید. شاید دارید به مسایلیتوجه می‌کنید که بقیه به آنها توجه نمی‌کنند. خدا کند این‌طورباشد!



اگر تعداد جواب‌های درست شما بین ۱۱ تا ۱۵ بود، بسیار خوباست. شما خوب به جزییات توجهمی‌کنید. خدا خیرتان بدهد!



اگر تعداد جواب‌های صحیح شما بین ۱۶ تا۱۸بود، یعنی شما یک پا شرلوک هولمز هستید. احسنت!
 

مطلب ارسالي از:g

 

22 اسفند 1391برچسب:, :: 11:31 :: نويسنده :

 

گاهی اوقات آدم افتخار میکنه به يکسری از هموطن هاش که واقعا" ايرانی اند.

ايرانی بودن را نه در فخر فــــــروشی به شکوه گذشته تاريخی خود، بلکه در اعمال خود متجلی می سازند و اين می شود بزرگترين افتخار هر ايرانی. يکی از اين هموطن ها، خانم ساناز سهرابی است ساناز، ۲۹ آذر بود که با اجرای يک پرفورمنس آرت به نام:

" تحريم هـــا جنگ خاموش "

مطمئنا از دیدن حرکت این دختر ایرانی برضد تحریم ها علیه ایران لذت می برید! + عکس

در مقابل سازمان ملل در نيويورک، توجه مردم دنيا را به سمت موضوع "تحريم هـــــــــاي غرب عليه ايران " جلب کرد هدف او از اجرای هنری اش اين بود که در افکار عمومی درباره تأثير منفی تحريم هــــا روی سلامت مردم ايران ، حساسيت ايجاد کند.

او در اين کار، از ۲۶ هزار کپســول استفاده کرد که طی هفته های گذشته با روايت های بيماران ايرانی و مشکلاتی که در پی کمبود يــــــــا افزايش قيمت دارو برای شان به وجود آمده پر شده بود. ساناز سهرابی ضمن قرار دادن اين کپسول ها روی زمين، آن ها را ميان عابران و نيز افرادی که از درب سازمان ملـــــــــل بيرون می آمدند پخش کرد.

ساناز سهرابی، اجرای هنری اش را به منوچهر اسماعيلی، پسر پانزده ساله ی اهل دزفول استان خوزستان، که ماه گذشته ( آبان) به خاطر دسترسی نداشتن به داروی هموفيلی جـــــان خود را از دست داد تقديم کرد.

ممنون ساناز سهرابی که صدای مردم کشورت شدی و به جای ما فريـــاد زدی..

بر دستان هنرمندت بوسه می زنم

به عنوان يک هموطن از تو متشکرم.

پاينده باشی

 

منبع : سيمرغ

بازنشر : فان فارسي

از: م.س

 

22 اسفند 1391برچسب:, :: 11:27 :: نويسنده :

 

 

معلّم يک کودکستان به بچه‌هاى کلاس گفت که می‌خواهد با آن‌ها بازى کند. او به آن‌ها گفت که فردا هر کدام يک کيسه  پلاستيکى بردارند و درون آن، به تعداد آدم‌هايى که از آن‌ها بدشان می‌آيد، سيب‌زمينى بريزند و با خود به کودکستان بياورند.


فردا بچه‌ها با کيسه‌هاى پلاستيکى به کودکستان آمدند. در کيسه  بعضی‌ها دو.بعضی‌ها سه و بعضی ها تا پنج

 

سيب‌زمينى بود. معلّم به بچه‌ها گفت تا يک هفته هر کجا که می‌روند کيسه  پلاستيکى را با خود ببرند.


روزها به همين ترتيب گذشت و کم‌کم بچه‌ها شروع کردن به شکايت از بوى ناخوش سيب‌زمينی‌‌هاى گنديده. به علاوه، آن‌هايى که سيب‌زمينى بيشترى در کيسه  خود داشتند از حمل اين بار سنگين خسته شده بودند. پس از گذشت يک هفته، بازى بالاخره تمام شد و بچه‌ها راحت شدند.


معلّم از بچه‌ها پرسيد: «از اين که سيب‌زمينی‌ها را با خود يک هفته حمل می‌کرديد چه احساسى داشتيد؟» بچه‌ها از اين که مجبور بودند سيب‌زمينی‌هاى بدبو و سنگين را همه جا با خود ببرند شکايت داشتند.


آنگاه معلّم منظور اصلى خود از اين بازى را اين چنين توضيح داد: «اين درست شبيه وضعيتى است که شما کينه  آدم‌هايى که دوستشان نداريد را در  دل خود نگاه می‌داريد و همه جا با خود می‌بريد. بوى بد کينه و نفرت، قلب شما را فاسد می‌کند و شما آن را همه جا همراه خود حمل می‌کنيد. حالا که شما بوى بد سيب‌زمينی‌ها را فقط براى يک هفته نتوانستيد تحمل کنيد پس چطور می‌خواهيد بوى بد نفرت را براى تمام عمر در دل خود تحمل کنيد؟»

 

 

نتيجه اخلاقى داستان کينه  هر کسى را که به دل داريد بيرون بريزيد وگرنه بايد آن را تا آخر عمر با خود حمل کنيد. بخشيدن ديگران بهترين کارى است که می‌توانيد بکنيد. ديگران را دوست بداريد حتى اگر آن‌ها شما را دوست نداشته باشند.


  از:m.b

22 اسفند 1391برچسب:, :: 10:32 :: نويسنده :

از:m.b

22 اسفند 1391برچسب:, :: 10:27 :: نويسنده :
 

 


 

 

برای اینکه خودتونو به یه پسر خفن امروزی تبدیل کنید کارای زیر رو مرحله به مرحله انجام بدید:

اول میرید از تو اتاق خواب مامان جون یواشکی موچین و چند تا کرم بر می دارید.

بعد از رو یکی از عکسای مامان ابروهاتونو درست می کنید.

چون ابروی بیشتر پسرارو با پاچه ی بز پیوند زدن درنتیجه باید نصف ابرو رو بردارید به طور خیلی ضایع هر چی ضایع تر بهتر.

بعد یه تیغ بر می دارید ۲-۳ تا خط عمودی میندازید تو ابروهاتون که مثلا آره داداش ما این کاره ایم و تو دعوا وقتی داشیم یکی رو از ساختمون پرت می کردیم این بلا سرمون اومده(آب زررررشک حالا خوبه شلوارشونم نمی تونن بکشن بالاها ادعای دعوا کردنم می کنن).

بعد کرمارو قاطی می کنید یه چیز مزخرفی در میاد اونو بمالید به صورتتون تا پوستتون یکم از حالت اسکاجی دراد.(البته قبلش ریشو میشو سیبیلو بزنید بهتره).

حالا با استفاده از تف و چسب مایع و روغن لادن و اتو مو موهاتونو رو به هوا نگه دارید.

هر قسمت از مو به یک سمت بره.

ضایع ترین مدلی که می تونیدو درست کنید تا بیشتر خوشگل شین یا می تونید دستتونو بکنید تو پریز برق تا زود زود موهاتون درست شه.

بعد برید و یکی از تی شرتایی که ماله کوچیکیاتون بوده رو بیارید(هر چی کوچیک تر بهتر)یه اسکلتی چیزی روش بکشید.حالا کم کم سعی کنید تی شرتو تنتون کنید(تو می تونی تو می تونی آفرین سعی کن!).

آفرین حالا کفشاتونو بردارید و تا می تونید با ماژیک روش حروف انگلیسی و چرت و پرت بنویسید چند جاشم پاره کنید.خیلی خوب شد ایول بپوشیدش.

هر چی انگشتر و گردنبند پیدا می کنید به خودتون آویزون کنید.

چند تا عکس حشره مشره هم(مثل سوسک و خرچنگ و عنکبوت و خر چسونه و …)رو بازوتون بکشید

بعد یه عینک آفتابی که ۵ برابر چشماتونه رو بزنید  دستاتونو بکنید تو جیبتون.آفرین حالا آماده ی قدم زدن تو خیابون شدید!خوش بگذره!(راستی آدامس یادتون نره حداقل ۱۲ تا آدامس بندازید تو دهنتون و به حالت ضایع بجویدش!!)

 

 از:m.b

22 اسفند 1391برچسب:, :: 10:24 :: نويسنده :

 

چند مرد در رختکن يک باشگاه ورزشى مشغول لباس پوشيدن بودند که تلفن یکیشون که روى نيمکت بود زنگ زد. مرده گوشى را

 

 برداشت، دکمه  صداى بلند آن را فعّال کرد و شروع به حرف زدن کرد. توجه بقيه هم به مکالمه  تلفنى او جلب شد.


مرد: سلام


زن: عزيزم، منم. تو هنوز توى باشگاهى؟


مرد: آره


زن: من الان توى مرکز خريد هستم. اينجا يک مغازه، پالتو پوست خيلى قشنگى داره که قيمتش  سه ميليون تومنه. از نظر تو اشکالى نداره

 

 بخرم؟


مرد: چه اشکالى داره؟ اگه خوشت اومده بخر.


زن: ضمناً از جلوى يک ماشين فروشى رد شدم. يک بنز
2007 خيلى خوشگل گذاشته بود پشت ويترين.


مرد: چند بود؟


زن:
 45 ميليون تومن


مرد: باشه، بخرش. فقط مطمئن شو که دست اول باشه


زن: عالى شد! آخرين چيز هم اين که اون خونه‌اى که پارسال ديديم يادته؟ صاحبش حالا راضى شده نهصدو پنجاه ميليون تومن بفروشدش.


مرد: بهش بگو نهصد ميليون. فکر کنم قبول کنه. ولى اگه هيچ جورى قبول نکرد.پنجاه ميليون اضافه‌ش را هم بده. خونه  خيلى خوبيه.


زن: باشه. خيلى ممنون. دوستت دارم عزيزم. مى‌بينمت.


مرد: خداحافظ! مواظب خودت باش.

 
مرد تلفن را قطع کرد. بقيه  مردها در رختکن باشگاه هاج و واج به او نگاه مى‌کردند و دهنشان باز مونده بود.


مردى که تلفن را جواب داده بود لبخندى زد و پرسيد: اين تلفن موبايل مال کى بود؟

 

 

از:m.b

22 اسفند 1391برچسب:, :: 10:8 :: نويسنده :
گوشه 2 چشمتون رو بکشید ( مثل چینی ها ) . . . 


بعد به عکس نگاه کن ... 

 

 

 

از:م.ح

21 اسفند 1391برچسب:, :: 12:38 :: نويسنده :

امسال هم چون سالهای دیگر بهار با تمام زیبایی هایش عزم جزم کرده تا بیاید و مهمان خانه های ما ایرانیان شود. هرچند این بنظر می رسد که بخاطر افزایش بی رویه قیمت ها و کاهش شدید قدرت خرید مردم دلها بیشتر از هر سال دیگری شور می‌زند و نگران‌ آمدن بهار است اما بهار می آید تا دلهایمان را بهاری کند به قلبهایمان آرامش ببخشد، نوید شادابی و سرزندگی دهد و نوروز بر تار روزگار خوش بنوازد ...

گروه اینترنتی ایران ناز ، www.irannaz.info


گروه اینترنتی ایران ناز ، www.irannaz.info


گروه اینترنتی ایران ناز ،
www.irannaz.info


گروه اینترنتی ایران ناز ،
www.irannaz.info


بهار که می آید، دستان باد بوی شکوفه می دهد
جوانه های تک درخت باغچه، با نوازش نسیم جان می گیرند
آرام و آهسته
خدایا، رویش یک دانه تمام عظمت تو را فریاد می زند

گروه اینترنتی ایران ناز ،
www.irannaz.info


گروه اینترنتی ایران ناز ،
www.irannaz.info


گروه اینترنتی ایران ناز ،
www.irannaz.info


گروه اینترنتی ایران ناز ،
www.irannaz.info


من یقین دارم بهار می آید
اما این را هم می دانم که او فقط بهانه ایست برای رویش!
دلی که بهاری باشد برای رویش از او اجازه نمی گیرد، هر جا باشد بهار را به آنجا می کشاند
بارها دیده ام بهار، به عادت تکرار، میهمان دلهایی شده تا بهانه رویش شود

گروه اینترنتی ایران ناز ،
www.irannaz.info


گروه اینترنتی ایران ناز ،
www.irannaz.info


گروه اینترنتی ایران ناز ،
www.irannaz.info

بهار عاشق بود و زمین معشوق
عشق بی تابی می آورد و بهار بی تاب بود
زمین اما آرام و سنگین و صبور و بهار پرده از عاشقی برداشت
آن هنگام که رازش عظیم گشت و عشقش هویدا و جهان حیرت کرد

گروه اینترنتی ایران ناز ،
www.irannaz.info


گروه اینترنتی ایران ناز ،
www.irannaz.info


گروه اینترنتی ایران ناز ،
www.irannaz.info


گروه اینترنتی ایران ناز ،
www.irannaz.info


برخیز که می‌رود زمستان
بگشای در سرای بستان

نارنج و بنفشه بر طبق نه
منقل بگذار در شبستان

وین پرده بگوی تا به یک بار
زحمت ببرد ز پیش ایوان

برخیز که باد صبح نوروز
در باغچه می‌کند گل افشان

گروه اینترنتی ایران ناز ،
www.irannaz.info


گروه اینترنتی ایران ناز ،
www.irannaz.info


گروه اینترنتی ایران ناز ،
www.irannaz.info


گروه اینترنتی ایران ناز ، www.irannaz.info


بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخه های شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپيد
برگهای سبز بيد
عطر نرگس، رقص باد
نغمه و بانگ پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک ميرسد اينک بهار
خوش بحال روزگار …

گروه اینترنتی ایران ناز ، www.irannaz.info


گروه اینترنتی ایران ناز ،
www.irannaz.info


گروه اینترنتی ایران ناز ،
www.irannaz.info


گروه اینترنتی ایران ناز ،
www.irannaz.info


منتظران بهار! بوی شکفتن رسید
مژده به گل‌ها برید، یار به گلشن رسید
لمعه مهر ازل، بر در و دیوار تافت
جام تجلی به دست، نور ز ایمن رسید
نامه و پیغام را رسم تکلف نماند
فکر عبارت کراست معنی روشن رسید
زین چمنستان کنون، بستن مژگان خطاست
آینه صیقل زنید دیده به دیدن رسید
بیدل از اسرار عشق، هیچ کس آگاه نیست
گاه گذشتن گذشت، وقت رسیدن رسید

گروه اینترنتی ایران ناز ،
www.irannaz.info


گروه اینترنتی ایران ناز ، www.irannaz.info


گروه اینترنتی ایران ناز ، www.irannaz.info


گروه اینترنتی ایران ناز ، www.irannaz.info


بازم بهار می خواد بیاد
مهمون خونه ها بشه

می خواد یه کاری بکنه
لبها به خنده وا بشه

پروانه ها رو میاره
پر بزنن تو باغچه ها

صورت گل را ببوسن
حرف بزنن با باغچه ها

آدمها رو وا می داره
خونه تکونی بکنن

بلبلا ر ووا می داره
تا نغمه خونی بکنن

به ابر می گه بازم ببار
به روی هر شهر و دیار

بازم شکوفا می کنه
گلها رو توی سبزه زار

بهار میاد با یک سبد
پر از گلای رنگارنگ

روی لبات جا می ذاره
یه خنده ناز و قشنگ

گروه اینترنتی ایران ناز ، www.irannaz.info


گروه اینترنتی ایران ناز ، www.irannaz.info
 
 
from:Mehdi

دو شنبه 21 اسفند 1391برچسب:, :: 11:42 :: نويسنده : مدير ها

 

 

 
هماهنگی، مدیریت و مهمتر از همه مدیریت پذیری و ... در یک کار گروهی

 

 

موبایل ها حالا دیگر هر کدامشان یک رسانه اند

 

 

عجب اعتماد به نفسی !

 

مطلب ارسالي از:g

21 اسفند 1391برچسب:, :: 9:5 :: نويسنده :

مطلب ارسالي از:g

21 اسفند 1391برچسب:, :: 8:57 :: نويسنده :

پدرم همیشه می‌گوید:

"این خارجی‌ها که الکی خارجی نشده‌اند، خیلی کارشان درست بوده که توی خارج راهشان داده‌اند"

البته من هم می‌خواهم درسم رابخوانم؛ پیشرفت کنم؛ سیکلم را بگیرم و بعد به خارج بروم. ایران با خارج خیلی فرغ دارد. خارج خیلی بزرگتر است. من خیلی چیزها راجب به خارج می‌دانم.

تازه دایی دختر عمه‌ی پسر همسایه‌مان در آمریکا زندگی می‌کند. برای همین هم پسر همسایه‌مان آمریکا را مثل کف دستش می‌شناسد. او می‌گوید: "در خارج آدم‌های قوی کشور را اداره می‌کنند"

مثلن همین "آرنولد" که رعیس کالیفرنیا شده است

ما خودمان در یک فیلم دیدیم که چطوری یک نفره زد چند نفر را لت و پار کرد و بعد... البته آن قسمت‌های بی‌تربیتی فیلم را ندیدیم اما دیدیم که چقدر زورش زیاد است، بازو دارد این هوا. اما در ایران هر آدم لاغر مردنی را می گذارند مدیر بشود. خارجی‌ها خیلی پر زور هستند و همه‌شان بادی میل دینگ کار می‌کنند. همین برج‌هایی که دارند نشان می‌دهد که کارگرهایشان چقدر قوی هستند و آجر را تا کجا پرت کرده‌اند.

ما اصلن ماهواره نداریم.

اگر هم داشته باشیم؛ فقط برنامه‌های علمی آن را نگاه می‌کنیم. تازه من کانال‌های ناجورش را قلف کرده‌ام تا والدینم خدای نکرده از راه به در نشوند. این آمریکایی‌ها بر خلاف ما آدم‌های خیلی مهربانی هستند و دائم همدیگر را بقل می‌کنند و بوس می‌کنند. اما در فیلم‌های ایرانی حتا زن و شوهرها با سه متر فاصله کنار هم می‌نشینند. همین کارها باعث شده که آمار تلاغ روز به روز بالاتر بشود.

در اینجا اصلن استعداد ما کفش نمی‌شود و نخبه‌های علمی کشور مجبور می‌شوند فرار مغزها کنند. اما در خارج کفش می‌شوند.

مثلاً این "بیل گیتس" با اینکه اسم کوچکش نشان می‌دهد که از یک خانواده‌ی کارگری بوده، اما تا می‌فهمند که نخبه است به او خیلی بودجه می‌دهند و او هم برق را اختراع می‌کند. پسر همسایه‌مان می‌گوید اگر او آن موقع برق را اختراع نکرده بود؛ شاید ما الان مجبور بودیم شب‌ها توی تاریکی تلویزیون تماشا کنیم.

از نظر فرهنگی ما ایرانی‌ها خیلی بی‌جمبه هستیم. ما خیلی تمبل و تن‌پرور هستیم و حتی هفته‌ای یک روز را هم کلاً تعطیل کرده‌ایم. شاید شما ندانید اما من خودم دیشب از پسر همسایه‌مان شنیدم که در خارج جمعه‌ها تعطیل نیست. وقتی شنیدم نزدیک بود از تعجب شاخدار شوم. اما حرف‌های پسر همسایه‌مان از بی بی سی هم مهمتر است.

ما ایرانی‌ها ضاتن آی کیون پایینی داریم. مثلن پدرم همیشه به من می‌گوید "تو به خر گفته‌ای زکی". ولی خارجی‌ها تیز هوشان هستند. پسر همسایه‌مان می‌گفت در آمریکا همه بلدند انگلیسی صحبت کنند، حتا بچه کوچولوها هم انگلیسی بلدند. ولی اینجا متعسفانه مردم کلی کلاس زبان می‌روند و آخرش هم بلد نیستند یک جمله‌ی ساده مثل I lav u بنویسند. واقعن جای تعسف دارد.

این بود انشای من


 

مطلب ارسالي از:girls over flower

21 اسفند 1391برچسب:, :: 8:56 :: نويسنده :
همه دنیا رو نامردا گرفتن
وفا رو از همه مردا گرفتن
خبر دادن که مجنون را پریشب
پلیسا با سه تا لیلا گرفتن!!!

 

مطلب ارسالي از: girls over flower

21 اسفند 1391برچسب:, :: 8:43 :: نويسنده :

طنز

 

اول اشعار با نام خدا
با سلامی خدمت اهل صفا
"نسل بعد از نسل بعد از من" سلام
نسل شوت و نخبه و لمپن سلام
بشنو از من چون حکایت می کنم
درد دانشجو روایت می کنم
در هوایی سرد شعری گفته ام
بشنوید از درد شعری گفته ام
"سینه خواهم شرحه شرحه از فراق"
تا بگویم فرق خر را با الاغ!
"هرکسی از ظن خود شد یار من"
کرد کاه و یونجه اش را بار من
"سر من از ناله من دور نیست"
گرچه اصلا سور و ساتم جور نیست
شعر من معجونی از زخم دل است
تحفه ای آورده ام ناقابل است
زخم را با طنز قاطی می کنم
ادعای گنده لاتی می کنم
شعر من درد من و زخم شماست
کار آن وا کردن اخم شماست
میل داری کشف راز خویش را
تیز کن گوش دراز خویش را!
من جوانی خنگ و پیروزی شدم
یک دو سالی پشت کنکوری شدم
بر جوانی خودم آذر زدم
خر زدم، هی خر زدم، هی خر زدم
چون نتایج آمد اشکم شد روان
فحش دادم بر زمین و بر زمان
دیدم از بخت بد و عقل فلج
گشته ام دانشجوی شهرمشهد
لیک دیدم شکر حق بر من سزاست
حکما این تقدیر ماست
می روم آن جا و با لطف خدا
میکنم بیست ها را هی شکار
هی که آمد طعنه از هر سمت و سو
گاومان زایید آن هم شش قلو
هر کسی در وسع خود در آن زمان
فحش و لیچاری نمودش بارمان
مادرم می گفت آخر حیف نان
شد منابع طبيعي هم آخر رشته؟ هان
حرف ها را پشت گوش انداختم
ساک خود را روی دوش انداختم
زود من رفتم به سوی ترمینال
دل پر از اندیشه، کله پر سوال
گفتم از شادی خوشا بر سرنوشت
بوفه و سلف و زمین ورزشی
چهره ها پاک و موجه، ارزشی!
گفتم این جا عشق و حالم کامل است
زود فهمیدم خیالی باطل است
هست دانشگاه تهران بی قیاس
دارد از بهر خودش کلی کلاس
هست این جا شعبه ای از کمبریج
البته با مردمانی گیج و ویج
درس می خوانم مهندس می شوم
در همین واحد مدرس می شوم

 

صبح با سرویس دولت می رسم
با کلاس و با ابهت می رسم
خانه های سازمانی آخ جان
پول های آن چنانی ، آخ جان
مدتی بگذشت شیرم موش شد
ذوق و شوق اندر دلم خاموش شد
چون همه ساز جدایی می زنند
حرف رفتن جابه جایی می زدند
دیدم این جا فکر عهد ماضی اند
بچه ها از رشته شان ناراضی اند
حرف از تغییر رشته می زدند
هرچه می گفتیم زشته، می زدند
معتقد بودند کوشش کافی است
سرنوشت ما همه علافی است
کم کمک ما هم پشیمان می شدیم
هر چه آنان ، آن شدند آن می شدیم
با نفیر خنده سر می شد کلاس
ساده می گویم، دو در می شد کلاس
نیم ساعت رفته آید زمزمه
مله خسته نباشید از همه
عده ای چشمک چرانی می کنند
عده ای هم نعره هایی بس قوی
می کشند و خب به قول مولوی:
"هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش"

 

جناب مهندس شاعر گرامي م.م

20 اسفند 1391برچسب:, :: 19:1 :: نويسنده :

 

 

 

  از:م.س

یک شنبه 20 اسفند 1391برچسب:, :: 18:49 :: نويسنده : مدير ها

  

 

واقعا چه روزهایی بود...........



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 



 یادش بخیر این مرحلش چقدر سخت بود




 



 



 



 



 



 



 



 



 



 



 






 



 





 خدا مامور مخصوص حاکم بزرگ رو بیامرزه






 





 

اولش خودم هم ناراحت شدم ...

 

 از:م.س

 

یک شنبه 20 اسفند 1391برچسب:, :: 18:37 :: نويسنده : مدير ها

 

  شوخی ترسناک این مرد با زنان در خیابان (عکس متحرک)

 


 
  خودم هم اولش ترسيدم ...!!
  از: م.س

یک شنبه 20 اسفند 1391برچسب:, :: 18:33 :: نويسنده : مدير ها

 

 

 

مثلث بافت خاک
مثلثي است متساوي الاضلاع که هر ضلع آن مربوط به 3 عنصر اصلي هر خاک يعني ماسه، سيلت و رس است.
براي اينکه بدانيم نمونه خاک در چه محدوده بافتي قرار مي گيرد، اگر مقادي 3 گروه اصلي اجزاء تشکيل دهنده خاک را شامل شن (درشت و ريز) – سيلت و رس مي باشد با تجزيه مکانيکي اندازه گيري نماييم مي توانيم به نوع بافت خاک پي ببريم.
بافت در خاک تا حدودي نمايشگر محيط هاي تشکيل آن، رژيم آبي خاک ، ظرفيت نگهداري آب در خاک، نفوذ پذيري و تخلخل (مقدار خلل و فرج خاک که به وسيله اب يا هوا اشغال مي شود) و نقطه پژمردگي گياه است.
تقسيم بندي بافت خاک
در روش مدرن، مثلث بافت خاک از دوازده کلاس تشکيل يافته است که اجزاء متشکله آن به قرار زير مي باشد :
1
- شني (sand) : حداقل مقدار شن 85 درصد و مجموع و 5/1 برابر ذرات رس کمتر از 15 درصد مي باشد.
2- شني – لومي (loamy – sand) : شن بين 70 تا 90 درصد و مجموع سيلت و 5/1 برابر ذرات رس بيش از 15 درصد و مقدار رس از 30 درصد کمتر مي باشد.
3 – لومي – شني (sandy – loam) : رس کمتر از 20 درصد يا مجموع درصد سيلت و دو برابر مقدار رس از 30 درصد بيشتر مي باشد. خاک هايي که مقدار شن آنها بين 24 تا 52 درصد باشد و مقدار رس شان کمتر از 7 درصد و سيلت شان نيز کمتر از 50 درصد است خاک لومي و شني ناميده مي شوند.
4
– (loam) لوم : مقدار رس بين 7 تا 27 درصد و سيلت 28 تا 50 درصد و شن کمتر از 52 درصد است.
5
– لومي – سيلتي (silt – loam) : مقدار سيلت بيش از 50 درصد و رس بين 12 تا 27 درصد بوده و يا مقدار سيلت بين 50 تا 80 درصد نوسان داشته و مقدار رس نيز کمتر از 12 درصد است.
6
– سيلت (silt) مقدار سيلت کمتر از 80 درصد و مقدار رس کمتر از 12 درصد است.
7
– لوم رسي – شني (sandy – clay – loam) : اينکه 20 تا 35 درصد رس داشته و مقدار سيلت آن 28 درصد کمتر و شن آن نيز بيش از 45 درصد مي باشد.
8
- لومي ورسي (clam –loam) مقدار رس تا 27 تا 40 درصد و مقدار لوم کمتر از 20 درصد تا 45 درصد در نوسان است.
9
- لوم رسي – سيلتي (silty – clam – loam) مقدار رس 27 تا 40 درصد و مقدار شن نيز از 20 درصد کمتر است.
10
- رسي و شني (sandy – clay) مقدار رس و شن آن از 35 تا 45 درصد بيشتر است.
11
- رسي و سيلتي (silty – clay) مقدار هر يک از رس و سيلت آن به ترتيب بيش از 40 درصد است
1
2- رسي (clay) مقدار رس بيش از 40 درصد و مقدار شن و سيلت آن به ترتيب از 45 تا 40 درصد کمتر است.

 

 

 

ارسال:مهندس...

20 اسفند 1391برچسب:, :: 13:12 :: نويسنده :
خداوندا ما دختران پاک و معصوم را از شر وجود پسران مصون بدار
.
.
.
.
خداوندا توطئه پسران را به خودشان بازگردان
.
.
.
.
.
.
خداوندا صبری به ما ساده دلان عطا فرما چندین برابر صبر ایوب تا بتوانیم پسران را تحمل کنیم
.
.
.
.
لال از دنیا نری بلندتر بگو آآآآآآآآآآآآآآآ ­­آآآآآمین!

 

ارسال از:girls over flower

20 اسفند 1391برچسب:, :: 12:27 :: نويسنده :

لعنت به مستراحی که برچسب قرمزوآبی شیرش برعکس خورده باشد.

لعنت به مستراحی که سوسک ها بدون اطلاع و هماهنگی سرشان را از چاه بیرون بیاورند.

لعنت به مستراحی که مرکز کانونی تحدب کاسه اش روی صورت آدم باشد.

لعنت به مستراحی که قبل از نشستن کسی درش را بزند.

لعنت به مستراحی که آبش برود وآفتابه اش خالی باشد.

لعنت به مستراحی که پشت درش نوشته باشد:<<لعنت بر پدرومادر کسی که در این مکان ب...

لعنت به مستراحی که صدا را 56 مرتبه اکو  کند>>>نیشخند.

لعنت به مستراحی که شیلنگش از هفت جا سوراخ شده باشد.

لعنت به مستراحی که سرشیلنگش همیشه توی چاهش افتاده باشد.

لعنت به مستراحی که فاصله کاسه اش از دیوار پشتی یک سانت باشد.

لعنت به مستراحی که فشار شیر آبش مثل شیر سماور باشد.

...سانسوره

لعنت به مستراح که بدون آن بنی بشر هیچی نیست.

و دیگر هیچ...

 

ارسال از:girls over flower

20 اسفند 1391برچسب:, :: 12:17 :: نويسنده :

سلام اگه دوست دارید بیاین مشاعره کنیم ولی اگه دوست دارید بیشتر از یه بیت بنویسیم تا بچه ها لذتی هم ببرن! خوب من این شعر رو از سهراب سپهری گذاشتم حالا شماها در نظرات ادامه بدین.

روشن شب


روشن است آتش درون شب
وز پس دودش
طرحي از ويرانه هاي دور
گر به گوش آيد صدايي خشك
استخوان مرده مي لغزد درون گور
ديرگاهي ماند اجاقم سرد
و چراغم بي نصيب از نور
خواب درمان را به راهي برد
بي صدا آمد كسي از در
در سياهي آتشي افروخت
بي خبر اما
كه نگاهي درتماشا سوخت
گرچه مي دانم كه چشمي راه دارد به افسون شب
ليك مي بينم ز روزن هاي خوابي خوش
آتشي روشن درون شب

ارسالی از: girls over flower

19 اسفند 1391برچسب:, :: 17:11 :: نويسنده :

سلام

توجه                                                       توجه                                                                  توجه

شكايت                                                   دعوا                                                                كتك كاري

كتك مي خواين؟!

اقاي رعيس لطفا سريع العمل باشيد!

چرااااااااا واقعا چرااااااا مطالب ارسالي ما ديييييييييييييييير به نمايش گذاشته مي شود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!

ايا در ايام نوروز سري به وبلاگ ميزنين؟؟ كه ما مطلب ارسال كنيم يا نه؟؟

اقاي مهدي حسيني ما هم خييييييلي ناراحت شديم از رفتار زشت ملتيه.....

ناراحت نباشيد اون ادم واقعا شخصيت خودش رو رساند

 مطلب ارسالي از:girls over flower

19 اسفند 1391برچسب:, :: 13:24 :: نويسنده :

کودکان زیبا ( فرشته های روی زمین )

بچه بودم فقط بلد بودم تا 10 بشمرم نهايت هر چيزي همين 10 تا بود

از بابا بستني که مي خوا ستم10 مي خواستم

مامانو 10 تا دوست داشتم

خلاصه ته دنيا همين 10 تا بود و اين 10 تا خيلي قشنگ بود

حالا نمي دونم که دنيا چقدره ؟!!

نهايت دوست داشتن چندتاست ؟!!!

 ده تا بستني هم کفافمو نمي ده

 خيلي هم طمع کار شده ام

اما مي خوام بگم دوستت دارم مي دوني چقدر؟

به اندازه همون ده تاي بچگي

 

 

عکس عاشقانه گریه

میگن بی گناه تا پای دار میره ولی بالای دار نمیره

ولی هیچکس به این فکر نکرده که :

تا پای دار رفتن برای یه بی گناه از صد بار بالای دار رفتن یه گناه کار زجرآور تره !!!

 

 

 



ادامه مطلب ...
18 اسفند 1391برچسب:, :: 15:27 :: نويسنده :

 بعضی نادانان فکر می کنند با حلیم و شله زرد ، دنیا را به تسخیر خود درآورده اند

بر گرفته از صفحه تهمینه میلانی
فیلمنامه نویس و کارگردان سینمای ایران

 میگن تو فرهنگ ژاپنی مفهوم گناه وجود نداره. اصلا" مردم با این مفهوم هیچ آشنایی ندارن

   تنها مفهوم بازدارنده تو اونجا،"شرمندگی" است. واسه همینه که اگه کسی درست کارش رو انجام نده ، پیش مردم شرمنده میشه، حتی ممکنه که برای این شرمندگی دست به خودکشی بزنه، چون دیگه چیزی برای از دست دادن نداره...

"شرمندگی" مفهوم زمینی و "گناه" مفهوم آسمانی است.
"
شرمندگی" بین شخص و اطرافیانش اتفاق میفته، اطرافیانی که شخص همیشه اونها رو میبینه، ولی "گناه" بین شخص و خدا هست .... و نتیجه این 2 باور رو ببینید!


بی‌دینان ژاپنی ، آزاده !

بعد از آنکه خواندیم که چطور وقتی برق شهر قطع شد مردم داخل سوپر مارکتها و فروشگاههای بزرگ به آرامی و در تاریکی همه چیزهایی را که در سبد خریدشان قرار داده بودند سرجایشان برگرداندند و به آرامی از فروشگاهها خارج شدند.

چیزی نگذشت که تمیزی و نظم کمپهای مردم سیل زده که توی ورزشگاههای شهر بنا شده بود توجه همه را جلب کرد ، بعد دیدیم که مسئولان شهر جلوی مردم سُجده
میکنند و معذرت میخواهند بخاطر اینکه سونامی شده و ما نتوانستیم بهتر ازاین از شما مراقبت کنیم.

چیزی نگذشت که عکس مدارس صحرایی شهر فوکوشیما منتشر شد ! با نهایت شرمندگی سالن ورزشی رو پارتیشن زده بودند و بصورت کلاسهای مجزا با حداکثر
۱۵ دانش آموز در آورده بودند . نکته اش هم اینکه همه کلاسها یک ال سی دی۳۲ اینچی داشت.

وزیر آموش و پرورششان هم توی رسانه ها ضمن کلی عذرخواهی قول داد که بزودی حداقل امکانات را برای دانش آموزان مهیا خواهد کرد.

یعنی این چیزها را تازه زیر حداقل میدانند! محاسبه کنید حداکثر را.

چند روز قبل هم مطلع شدیم که پیرمردهای ژاپنی ،

" سپاه مهندسین پیر"  تشکیل داده اند و داوطلب اینکه بروند فوکوشیما و در مهار نیروگاه کمک کنند تا جوانترها در معرض تشعشعات نیروگاه و مرگ قرار نگیرند!

چرا؟

چون نسبت به جوانها کمتر از عمرشان باقی مانده و اثرات ناگوار رادیواکتیو زمان کمتری در کشورشان باقی خواهد ماند و خودشان هم زمان کمتری رنج و دردش را تحمل خواهند کرد! همینقدر منطقی و بشر دوستانه.

حالا هم که این خبر پایین در آمده که بزرگواری میفرمایید و میخوانید:


بازگرداندن میلیاردها ین پس از سونامی:

به گزارش خبرگزاری آلمان، مردم ژاپن، که در ماههای گذشته، بحران سیل ، سونامی و نشت مواد رادیواکتیو را پشت سر گذاشته‌اند، بیش از سه و نیم میلیارد ین ( بیش از
۴۵ میلیون دلار) پول را که در مناطق سیل زده یافته اند به دولت بازگردانده اند.

همچنین
۵۷۰۰ گاو صندوق پیدا شده پس از سیل که حاوی بیش از دو میلیارد ین بوده، به دولت داده شده است.

سخنگوی پلیس ژاپن اعلام کرد مردم و داوطلبان همچنان کیف پولهای پیدا شده را تحویل میدهند و تا کنون
۹۶ درصد مبالغ پیدا شده، به صاحبانشان بازگردانده شده است.

زلزله و سونامی در ژاپن که در ماه مارس رخ داد، دست کم
۲۰ هزار کشته وهزاران نفر بیخانمان برجا  گذاشت.
  

تصاویر قبل و بعد زلزله و سونامی در ژاپن

اونوقت فکرشو بکنید خدا ما رو ببره بهشت،

اینا رو ببره جهنم!
 
از:م.ح
پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, :: 19:27 :: نويسنده : مدير ها

عکس متحرک

وفاي شمع را نازم كه بعد از سوختن

به صد خاكستري در دامن پروانه ميريزد

نه چون انسان كه بعد از رفتن همدم

گل عشقش درون دامن بيگانه ميريزد !

 
 

 



ادامه مطلب ...
16 اسفند 1391برچسب:, :: 18:13 :: نويسنده :

گل های زیبا

عاقبت یک روز مغرب محو مشرق می شود

عاقبت غربی ترین دل نیز عاشق می شود

شرط می بندم زمانی که نه زود است و نه دیر

مهربانی حاکم کل مناطق می شود

گل های زیبا

دورم ز تو ای خسته خوبان چه نویسم؟

من مرغ اسیرم به عزیزم چه نویسم؟

ترسم که قلم شعله کشد صفحه بسوزد

با آن دل گریان به عزیزم چه نویسم؟

عاشقانه

طرح چشمان قشنگت در اتاقم نقش بسته

شعر می گویم به یادت در قفس غمگین و خسته

من چه تنها و غریبم بی تو در دریای هستی

ساحلم شو غرق گشتم بی تو در شبهای مستی

16 اسفند 1391برچسب:, :: 18:0 :: نويسنده :

 

member9667-albums568-23207.gif اگر عالمانه بپذیریمmember9667-albums568-23208.gif
 

 

 میتوانیم عاشقانه عمل کنیم

 

 

 

 

شق القمر - معجزه حضرت محمد (ص)

 

 

 

معجره قرن 21 - اخباری که از ناسا انتشار یافته، تصاویری از ماه وجود دارد که حاکی از وجود یک رشته صخره های تغییر شکل یافته در سطح ماه می باشد که تا عمق آن امتداد یافته و از نیمه دیگر آن برآمده و این دلیلی بر شکافته شدن ماه و پیوند دوباره آن در دورانی از حیات آن می باشد.
در روایات اسلامی آمده که کفار مکه از پیامبر اسلام (ص) تقاضا کردند برای صدق دعوی خود ماه را به دو نیم بشکافد و به او قول دادند که اگر چنین نماید به دین اسلام و صدق گفتار او ایمان خواهند آورد... آن شب آسمان صاف و ماه به صورت کامل ( بدر) بود، پیامبر (ص) از خداوند خواست تا آنچه را که کفار مکه از او خواسته اند به آنها نشان بدهد تا ایمان بیاورند ...خداوند دعای پیامبرش را اجابت کرد ...و سپس ماه به دو نیم شکافته شد نیمی در کوه صفا و نیم دیگر در کوه قیقعان در مقابل آن قرار گرفت
.

 

 

 

"داوود موسی بیتکوک " که در حال حاضر نیز رئیس حزب اسلامی بریتانیا است ماجرای مسلمان شدن خود را اینگونه نقل کرد:

 

 

هنگامی که می خواستم در مورد اسلام تحقیق کنم یکی از دوستانم ترجمه ای از قران کریم به زبان انگلیسی را به

من هدیه کرد و من نیز بطور اتفاقی آن را باز کردم و اتفاقا سوره قمر آمد. سپس شروع به خواندن کردم ... و ماه شکافته شد...


وقتی به این جمله رسیدم از خود پرسیدم آیا واقعا ماه شکافته شده است؟؟! سپس با ناباوری کتاب را بسته و به کناری گذاشتم و از تحقیق در باره اسلام هم منصرف شدم.


و دیگر سراغ آن کتاب هم نرفتم. روزی در مقابل تلویزیون نشسته بودم و طبق معمول شبکه بی بی سی را

مشاهده می کردم ، برنامه ای بود که در آن مجری با سه نفر از دانشمندان ناسا متخصص در علوم فضایی مصاحبه

داشت. موضوع برنامه جنگ ستارگان و صرف میلیاردها دلار در این راه و اعتراض به این موضوع بود. مجری با بیان

اینکه صدها میلیون نفر در سراسر جهان از گرسنگی رنج می برند دانشمندان را مورد انتقاد قرار داده بود و آنان هم با

بیان مفید بودن این تحقیقات در مجالات کشاورزی و صنعت و غیره از این طرحها دفاع می کردند...


مجری سپس سئوال دیگری را طرح می کند بااین مضمون که "شما در یکی از سفرهای خود به ماه حوالی 100

میلیارد دولار هزینه کردید و تنها خواسته اید که پرچم آمریکا را بر روی ماه نصب کنید...


آیا این عاقلانه است"؟؟! در جواب این گوینده دانشمند آمریکایی لب به سخن گشوده و می گوید که در آن سفر ،

هدف ما مطالعه ترکیب داخلی ماه بوده که بدانیم چه تشابهاتی با زمین دارد و در این زمینه به موضوع عجیبی

برخورد کردیم که عبارت بود از یک کمر بندی از سنگها و صخره های تغییر شکل یافته که سطح کره ماه را به طرف 

عمق و به طرف سطح دیگر آن پوشانده بود و هنگامی که این اطلاعات را به زمین شناسان منتقل کردیم مایه

شگفتی آنان شده و گفتند چنین چیزی امکان ندارد مگر آنکه ماه در مرحله ای از حیات خود به دو نیم تقسیم شده و

سپس دوباره جمع شده باشد و به شکل اول بازگشته باشد.


و این نوار از صخره های تغییر شکل یافته نتیجه برخورد دو نیمه ماه در لحظه جمع شدن و به هم پیوستن دو نیمه آن می باشد.


"
داوود موسی بیتکوک " سپس می گوید: با شنیدن این مطلب از جای خود پریدم و گفتم این معجزه ای است که در

1400 سال قبل به دست پیامبر اسلام در قلب صحرا اتفاق افتاده و از عجایب روزگار این است که آمریکایی ها باید

میلیاردها دلار خرج کنند تا آن را برای مسلمانان اثبات نمایند! بی شک این دین حق و حقیقت است...


به این ترتیب سوره قمر سبب اسلام آوردن این شخص شد، پس از آنکه عاملی برای دوری او از اسلام شده بود و این خود از دیگر معجزات اسلام است.

 

 

تهيه كننده:محروقي

15 اسفند 1391برچسب:, :: 13:44 :: نويسنده :



به نظرتون آقایون به چه چیز افتخار میکنن؟

سرگرمی,سایت سرگرمی,مطالب طنز, مطالب خنده دار

 

1.به جورابهایی که سال به سال رنگ شستشو نمیبینه وبوش تا یک کیلومتری میاد

 

2.نمره 12ریاضی سال اول ابتدایی شون (تنها نمره قبولی در سالهای تحصیلی!)

 

3.کشتن جوجه پسر همسایه(آخه هرچی خواهش کردن بهشون نداده بوده)

 

4.در رفتن از زیر کتک های مامان (چون خیلی چالاک بودن!!)

 

5.پونز گذاشتن روی صندلی معلم(آخه نمره نمیداده وبا درسش حال نمیکردن؟!)

 

6.خراب کردن اسباب بازی بچه فامیلشون(چون خیلی باهاش پز میداده!)

 

7.ضایع کردن یه دختره توکلاس دانشگاهشون(بعداباپنچری چرخ ماشینشون مواجه شدن!!!!)

 

8.اتاق شلوغتر از بازار شام!

 

9.لباسای چرکشون(بایه دوش ادکلن همه چی رو حل میکنن!)

 

10.به تیپشون!!!!!

 

11........خودتون بگید

15 اسفند 1391برچسب:, :: 10:29 :: نويسنده :



آموزش ضایع کردن پسرها  

مطالب خنده دار, طنز پسرا, ضایع کردن پسرها

 *توی جمعی كه یه عده پسر دارن فوتبال میبینند ، در لحظه حساس تلویزیون رو خاموش كنید.

*توی جمع دانشجویی هنگام عكس گرفتن پسرا رو از كادرخارج كنید.

*توی یه مهمونی تو چای پسر مورد نظرتون 1قاشق نمك بریزید.

*اگه یه پسر با موهای ژل زده از كنار خونه شما عبور كرد ازپنجره یه سطل آب روش بریزید.

*قبل از اجرای زنده خوندن یه پسر سیم میكروفون رو قطع كنید.

*در جلوی پسری كه سرش خلوته از كاشت و زیبایی موهای پسر همسایه تعریف كنید.

*شیشه نوشابه تان را به پسر مورد نظرتون بدین تا باز كنید ، سپس بگین كه میل ندارین.

*اگه یه پسر ازتون ساعت پرسید به ساعت نگاه كنید و بگین عجله كن قرارات دیر شده !

*به یه پسری كه موهاش رو مدل جدید درست كرده اشاره كنید و بلند بگین ، این رو به برق وصل كردن ؟

*به پسر مورد نظر یه هدیه بدین ، بعد بگین اشتباه شده این مال اون یكیه !

*اگه سر جلسه امتحان پسری از شما تقلب خواست جواب سوال اشتباه بدین.

*تو دانشگاه ماشین پسر مورد نظرتون رو پنچر كنید.

*اگه یه پسری جلوش دوستاش یه شاخه گل هدیه داد ، جلوی بینی خود رو بگیرین و بگین به این بو آلرژی دارین.

*اگه سر كلاس یه پسری اصرار داشتكه امتحان كنسل بشه شما مصر باشین كه امتحان برگزار بشه.

15 اسفند 1391برچسب:, :: 10:26 :: نويسنده :

درباره وبلاگ

می کوشم. تلاش میکنم. آینده ای میسازم که گذشته ام جلویش زانو بزند! و به اهدافم میرسم...
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان modireat91 و آدرس modireat91.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان