Modireat 91
به وبلاگ بچه هاي مديريت خوش آمدید
همه دنیا رو نامردا گرفتن
وفا رو از همه مردا گرفتن خبر دادن که مجنون را پریشب پلیسا با سه تا لیلا گرفتن!!!
مطلب ارسالي از: girls over flower طنز
اول اشعار با نام خدا
صبح با سرویس دولت می رسم
جناب مهندس شاعر گرامي م.م دخترا حمایت کنین !!!!
خداوندا ما دختران پاک و معصوم را از شر وجود پسران مصون بدار
. . . . خداوندا توطئه پسران را به خودشان بازگردان . . . . . . خداوندا صبری به ما ساده دلان عطا فرما چندین برابر صبر ایوب تا بتوانیم پسران را تحمل کنیم . . . . لال از دنیا نری بلندتر بگو آآآآآآآآآآآآآآآ آآآآآمین!
ارسال از:girls over flower سلام اگه دوست دارید بیاین مشاعره کنیم ولی اگه دوست دارید بیشتر از یه بیت بنویسیم تا بچه ها لذتی هم ببرن! خوب من این شعر رو از سهراب سپهری گذاشتم حالا شماها در نظرات ادامه بدین. روشن شب
روشن است آتش درون شب
وز پس دودش طرحي از ويرانه هاي دور گر به گوش آيد صدايي خشك استخوان مرده مي لغزد درون گور ديرگاهي ماند اجاقم سرد و چراغم بي نصيب از نور خواب درمان را به راهي برد بي صدا آمد كسي از در در سياهي آتشي افروخت بي خبر اما كه نگاهي درتماشا سوخت گرچه مي دانم كه چشمي راه دارد به افسون شب ليك مي بينم ز روزن هاي خوابي خوش آتشي روشن درون شب ارسالی از: girls over flower
وفاي شمع را نازم كه بعد از سوختن به صد خاكستري در دامن پروانه ميريزد نه چون انسان كه بعد از رفتن همدم گل عشقش درون دامن بيگانه ميريزد !
ادامه مطلب ...
عاقبت یک روز مغرب محو مشرق می شود عاقبت غربی ترین دل نیز عاشق می شود شرط می بندم زمانی که نه زود است و نه دیر مهربانی حاکم کل مناطق می شود
دورم ز تو ای خسته خوبان چه نویسم؟ من مرغ اسیرم به عزیزم چه نویسم؟ ترسم که قلم شعله کشد صفحه بسوزد با آن دل گریان به عزیزم چه نویسم؟ طرح چشمان قشنگت در اتاقم نقش بسته شعر می گویم به یادت در قفس غمگین و خسته من چه تنها و غریبم بی تو در دریای هستی ساحلم شو غرق گشتم بی تو در شبهای مستی یک شنبه 6 اسفند 1391برچسب:, :: 13:7 :: نويسنده : مدير ها بر بلندای تمامی تفکرات مثبتگرای خویش، محکم بایست و با چشمانی سرشار از کنجکاوی و محبت به دریا نگاه کن، هر آنچه که در خود میجویی را در گسترهی پرتلاطم دریا خواهی یافت.
و
آنگاه
مشکلاتت را به دریا بسپار
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . شرمنده تمام خانم ها هم هستیم !! در نوبت بعد آقایان را به آب خواهیم سپرد !
ارسالی:م.ح ... شنبه 21 بهمن 1391برچسب:, :: 12:43 :: نويسنده : مدير ها عكس هاي جديد تيم مديريت 91 رو ميتونيد در قسمت " عكس هاي خودموني " مشاهده كنيد . م.س سه شنبه 12 دی 1391برچسب:, :: 19:1 :: نويسنده : مدير ها
تو را می خواهم و دانم که هرگز
به کام دل در آغوشت نگیرم تویی آن آسمان صاف و روشن من این کنج قفس مرغی اسیرم ز پشت میله های سرد تیره نگاه حسرتم حیران به رویت در این فکرم که دستی پیش اید و من ناگه گشایم پر به سویت در این فکرم که در یک لحظه غفلت از این زندان خاموش پر بگیرم به چشم مرد زندانبان بخندم کنارت زندگی از سر بگیرم در این فکرم من و دانم که هرگز مرا یارای رفتن زین قفس نیست اگر هم مرد زندانبان بخواهد دگر از بهر پروازم نفس نیست ز پشت میله ها هر صبح روشن نگاه کودکی خندد به رویم چو من سر می کنم آواز شادی لبش با بوسه می آید به سویم اگر ای آسمان خواهم که یک روز از این زندان خامش پر بگیرم به چشم کودک گریان چه گویم ز من بگذر که من مرغی اسیرم من آن شمعم که با سوز دل خویش فروزان می کنم ویرانه ای را اگر خواهم که خاموشی گزینم پریشان می کنم کاشانه ای را (فروغ فرخزاد)
دیشب بابام بهم میگفت پسر گلم زن نگیری شنبه 2 دی 1391برچسب:, :: 18:3 :: نويسنده : مدير ها
چهل نکته ی آموزنده...- اگر اول به فکر آخر نباشی ، آخر به فکر اول می افتی .
2- لذتی که در فراق هست در وصال نیست ، چون در فراق شوق وصال هست و در وصا ل بیم فراق. 3- آغاز کسی باش که پایان تو باشد . 4- پرستویی که به فکر مهاجرت است، از ویرانی آشیانه نمی هراسد . 5- کمی سبک سری لازم است تا از زندگی لذت ببری و کمی شعـــور، تا مشکلی برایت پیش نیاید . 6- دوست واقعی كسی است كه اگر ساعت ها در كنار او ساكت بنشینی و صحبتی بین تان ردوبدل نشود. بعد از خداحافظی احساس كنی ،كه ساعت ها با او درد دل كرده ای. 7- چون می گذرد غمی نیست . 8- انسان باید سعی کند در زندگی چیزهایی را که دوست دارد ، به دست آورد ، و گرنه مجبور می شود چیزهایی را که به دست آورده ، دوست بدارد . 9- فرصت ها در سختی ها به وجود می آیند .بدون جاذبه، پرواز معنی ندارد . ۳۸- مسیر را به خاطر بسپار ،که مقصد همان مسیر است .
یک شنبه 26 آذر 1391برچسب:, :: 16:24 :: نويسنده : مدير ها درد و دل يك پدر مهربان كه فرزند دلبندش در دانشگاه واقعا آزاد قبول شده...
همان روزی كه فرزندم بشد وارد به دانشگاه// برآمد از درون سینه ام از غصّه وغم آه چرا كه نیك می دانم هزینه ساز و سرباره وباهرچه پس اندازوحقوق و پول وآزادی
هرآن چیزی بنا كردم بشد درلحظه ای ویران
همه چیزم بشد قربانی این كار فرهنگی
حدیث و داستان و قصّه بود، موضوع وام او
و تا گیرد لیسانس خویش این دردانه دلبندم به جای خانه گردد محبس و زندان سرای من شود« جاوید» در او حسرت شغل و زمن هم مال
برگرفته شده از وبلاگ دانشجويان مديريت مناطق دانشگاه يزد ارسال از مصطفي.س یک شنبه 26 آذر 1391برچسب:, :: 16:16 :: نويسنده : مدير ها آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||
|